یکى از مراحلى که قرآن یأس کفار را اعلام مىکند روز غدیر است. زیرا هنگامى که مشرکان مشاهده کردند مردى که از نظر علم و تقوا و قدرت و عدالت بعد از پیامبر در میان مسلمانان بىنظیر بود به عنوان جانشینى آن حضرت انتخاب شد و از مردم براى او بیعت گرفت، یأس و ناامیدى نسبت به آینده اسلام آنها را فرا گرفت و دریافتند که این دین و آئین ریشهدار و پایدار است.
غدیر یکى از روزهاى بسیار مهم در تاریخ زندگى پیامبر اسلام، بلکه مهمترین حادثه در تاریخ اسلام است. زیرا روزى است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) امیرالمؤمنین على(علیه السلام) را رسماً براى جانشینى خود تعیین کرد؛ کفّار در میان امواج یأس فرو رفتند، زیرا آنها انتظار داشتند که آئین اسلام قائم به شخص باشد و با از میان رفتن پیامبر اوضاع به حال سابق برگردد و اسلام به تدریج برچیده شود، چنانکه در جنگ احد وقتى که پیامبر(صلی الله علیه و آله) مجروح شد و عدّهاى شایعه کردند که آن حضرت کشته شد. شیوع این خبر باعث ایجاد امید و اثر مثبت در کفار و مشرکان و تزلزل در میان مسلمانان گردید به گونهاى که عدّهاى به سرعت از میدان جنگ خارج شدند، آیهاى نازل شد که آن آیه حکایت از این حقیقت دارد که دین اسلام قائم به شخص نیست بلکه آئینى است که تا ابد جاودان خواهد ماند. از این رو فرمود: «و ما محمّد الّا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم على اعقابکم و من ینقلب على عقبیه فلن یضرّالله شیئاً و سیجزى الله الشاکرین؛(1) محمّد(صلی الله علیه و آله) تنها فرستاده خداست.
پیش از او هم فرستادگانى بودند که از دنیا رفتند اگر او بمیرد یا کشته شود باید شما سیر قهقرایى کنید و به آئین بتپرستى برگردید؟ آنها که به عقب برگردند و به دوران کفر و بتپرستى باز گردند تنها به خود زیان مىرسانند نه به خدا زیرا با این عمل تنها سعادت خود را از بین برده و گرفتار شقاوت مىشوند و خدا کوشش شاکران را پاداش مىدهد.»
در واقع خدا با نزول این آیه به همه جهانیان از جمله به مسلمانان توجه مىدهد که اسلام قائم به فرد و شخص نیست از این رو همگان باید بدانند اسلام ماندنى است.
یکى از مراحلى که قرآن یأس کفار را اعلام مىکند روز غدیر است. زیرا هنگامى که مشرکان مشاهده کردند مردى که از نظر علم و تقوا و قدرت و عدالت بعد از پیامبر در میان مسلمانان بىنظیر بود به عنوان جانشینى آن حضرت انتخاب شد و از مردم براى او بیعت گرفت، یأس و ناامیدى نسبت به آینده اسلام آنها را فرا گرفت و دریافتند که این دین و آئین ریشهدار و پایدار است. از این رو قرآن فرمود: «الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشون... .(2)»
امروز کفار از دین شما ناامید شدند، اول باید دید طمع کافر چه بود و حد و مرز آن چه اندازه بوده است تا معلوم شود که امروز چه حادثهاى اتفاق افتاد که توانست مخالفان اسلام را با تمام گستردگى آن و دشمنى آنان با کمال شدتش مأیوس و ناامید کند وقتى اسلام ظهور کرد، کافران اعم از مشرکان و یهودیان و مسیحیان به مبارزه با آن برخاستند زیرا آیین و دین خود را بر حق مىدانستند و روى تعصب و رسوبات جاهلى شرک را صحیح مىدانستند و سرانشان براى منافع مادیشان در حفظ آن مىکوشیدند و به یکدیگر مىگفتند بروید بتها را حفظ کنید، براى آنها در مقابل مشکلات صبر کنید که بتپرستى و حفظ بتها امرى است که روى آن تصمیم گرفته شده است همان طورى که خداوند درباره امور مهم مىفرماید: انّ ذلک من عزم الامور؛(3) یعنى کارى است که باید درباره آن تصمیم گرفت.
یهودیان و مسیحیان هم دین خود را الهى و بر حق مىدانستند و مىگفتند: «لن یدخل الجنة الامن کان هوداً او نصاراً .»(4)
از این رو گاهى رسول خدا را دیوانه و گاهى ساحر و گاهى کاهن و گاهى شاعر مىخواندند در واقع آنها بر دو کار تصمیم گرفته بودند.
1- آیین خود را حفظ کنند از این رو مىگفتند بروید و دین خود را حفظ کنید.
2- از طرفى تلاش مىکردند تا اسلام را به هر وضعى است نابود کنند: «یریدون ان یطفئوا نور الله بافواههم(5)؛ تلاششان این بود که نور خدا را خاموش کنند و براى خاموش کردن نور الهى هم مشرکین نقش داشتند و هم کافران اما خداوند نورش را تمام مىکند، آنها مىخواستند دین شما را از شما بگیرند. با این که کافران و مشرکان مىخواستند با به سازش کشاندن پیامبر و برافروختن شعله جنگ و خاموش کردن نور الهى، دین را از بین ببرند اما در روز عید غدیر حادثه مهمى رخ داد که کافران مأیوس شدند و آن نصب على(علیه السلام) به عنوان ولى و جانشین پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود زیرا آنها على(علیه السلام) را شناخته بودند که او کیست و چه مىکند و چه مىگوید، از این رو با روى کار آمدن على(علیه السلام) آن طمع خام به یأس مبدّل شد.
منشأ یأس کفّار آن است که با نصب على(علیه السلام) دین داراى ولى و قیّم شد. دین از این که به شخص قائم باشد خارج و به معصوم متکى شد، در عصر پیامبر حفظ دین بر عهده پیامبر(صلی الله علیه و آله) است و بعد از ارتحال آن حضرت بر عهده اهل بیت (علیه السلام) خواهد بود.
بعد از بیان این مطلب خداوند به مسلمانان فرمود: از کفار نترسید و از من بترسید یعنى خطرى از ناحیه کفّار شما را تهدید نمىکند و اگر خطرى است از ناحیه خودتان هست. زیرا خداى سبحان وضع هیچ قومى را دگرگون نمىکند جز آن که خودشان در خویشتن خویش دگرگونى ایجاد کنند «انّ الله لا یغیّر ما بقوم حتى یغیّروا ما بانفسهم.»(6) اگر این تحول در ملتی ایجاد شده و خدا ترس شدند همگان از آنها مىترسند و آن هم عالم شدن است «انّما یخشى الله من عباده العلماء.»(7)
در تفسیر على ابن ابراهیم آمده است که یأس کفار براى آن است که ولایت امیرالمؤمنین على ابن ابیطالب (علیه السلام) نازل شده است.(8)
اجراى عدالت توسط رهبر سبب یأس دشمن
حضرت على(علیه السلام) در نهج البلاغه فرمود: اگر رهبر سیاسى نصب شد که رابطه او با مردم بر اساس قسط و عدل باشد. هم مردم حقشان را اداء کنند و هم والى قسط و عدل را رعایت کند چنین نظامى ماندنى است و دشمنانى که طمع در نابودى و براندازى آن نظام را داشته باشند ناامید و مأیوس خواهند شد. (9)
در بیان حقوق الهى بزرگترین حق، حق رهبر بر مردم و حق مردم بر رهبر است، حق واجبى که خداى سبحان بر دو گروه لازم شمرده و آن را عامل پایدارى پیوند ملت و رهبر و عزت دین قرار داد.
پس رعیت اصلاح نمىشود جز آن که زمامداران اصلاح گردند و زمامداران اصلاح نمىشوند جز آن که رعیت و مردم درست کار باشند.
آنگاه که مردم حق رهبرى را ادا کنند و زمامدار، حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزّت مىیابد و راههاى دین پدیدار و نشانههاى عدالت برقرار و سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله) پایدار گردد پس روزگار اصلاح شود و مردم در تداوم حکومت امیدوار و دشمن در آرزویش مأیوس مىشود.»
در روز غدیر با نصب على ابن ابیطالب (علیه السلام) دین کامل شد زیرا رهبرى پیدا کرد که هم دینشناس است و هم عادل و معصوم است و هم دین را در همه ابعاد زندگى فردى و اجتماعى اجرا مىکند. امام باقر(علیه السلام) فرمودند:
دین داراى پنج پایه است: 1- نماز 2- زکات 3- حج 4- روزه 5- ولایت. از حضرت سئوال شد کدام یک از این پنج پایه ارزشمندتر است؟ فرمود: ولایت با فضیلتترین و با ارزشترین آنهاست و براى این که کسى خیال نکند که ولایتى که افضل بناهاى اسلام است به معناى محبت و اعتقاد به حقانیت اهلبیت و یا ولایت تکوینى است فرمود: ولایت کلید و مفتاح همه آنها و والى دلیل بر آنهاست.(10)
یعنى ولایت به معناى حکومت و زعامت سیاسى است و آن که زعامت سیاسى جامعه را بر عهده دارد والى مسلمین است. او چون دینشناس و دینباور و متین و مفسّر دین و مجرى حدود آن و مدافع حریم است؛ کلید دین است. و اگر دین داراى ولىّ و قیّمى با اوصاف گذشته باشد مقوّم دین و موجب کمال دین است، ناگفته نماند که دین اسلام در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز کامل بود زیرا در آن زمان قیّم و شارح و مبیّن دین و عامل و مجرى حدود و مدافع آن شخص آن حضرت بوده است و بعد از ارتحال آن حضرت این شئون برعهده خلیفه آن حضرت است و این خلیفه باید با مستخلف عنه سنخیّت و هماهنگى داشته باشد و لذا جانشین رسول خدا از مقام عصمت برخوردار بود تا بتواند با برخوردارى از این ویژگى به تفسیر معصومانه وحى و اجراى آن بپردازد.
واژه کمال در لغت مقابل نقص به کار مىرود و هنگامى چیزى بدان متصف شود که هدف مورد نظر را بر آورده نماید بنابراین تعیین دقیق حد و مرز معناى آن وابسته به هدفى است که از متعلق آن مد نظر است.
هنگامى که این واژه براى دین به کار مىرود اول باید هدف آورنده آن را شناخت. قدر جامع و مشترک همه ادیان الهى که همان دین پذیرفته شده در نزد خداى سبحان است، اسلام است؛ ان الدین عندالله الاسلام(11)؛ و اگر کسى غیر از آن دینى را انتخاب کند پذیرفته نخواهد شد و من یتبغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه.(12)
و معناى دین در واقع تسلیم و انقیاد و فرمانبردارى در برابر خداى سبحان و فرمانهاى اوست و به عبارت دیگر دین در لغت به معناى خضوع و انقیاد در برابر برنامه و مقررات معیّن مىآید و در قرآن به معناى مجموعه معارف و احکام و مقرراتى اطلاق شده که از جانب خداى سبحان نازل گشته تا برنامه زندگى بندگان باشد و مردم نیز باید در برابر آن مقررات و معارف تسلیم و منقاد باشند و دین در قرآن به کمال وصف شده است و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز آن را به کمال وصف کرده است. از جمله در خطبه 86 فرمود: خداى سبحان کتاب و قرآن را بر شما نازل کرد که بیانگر همه چیز است و تمام امورى که به هدایت و سعادت و نجات انسانها مربوط است در آن بیان شده است و پیامبر را آن مقدار در میان شما عمر داده که براى شما و او دینى را که مورد رضاى اوست و در کتاب آسمانىاش نازل کرده کامل نماید و بر زبان پیامبرش اعمالى را که بر شما لازم بود رسانده است.(13)
در خطبه 18 نیز در جواب کسانى که آراى متفاوت ارائه مىنمایند فرمود: ام انزل الله دیناً تاما فقصّرالرسول عن تبلیغه و ادائه و الله سبحانه یقول: ما فرطنا فى الکتاب من شىء و فیه تبیان لکلّ شىء؛ آیا خدا دین کاملى نازل کرده است ولى پیامبر در تبلیغ و اداء آن کوتاهى نموده است حال آ نکه خداى متعال مىفرماید: ما چیزى در قرآن فروگذار نکردیم و در قرآن بیان همه چیز آمده است.
بدیهى است هیچ مسلمانى این احتمال را درباره پیامبر نمىدهد که او در تبلیغ و اداء رسالت خود کوتاهى کرده باشد چرا که در تبلیغ و اداى وحى معصوم است بنابراین در تبلیغ رسالت و وحى الهى کوتاهى نکرده است.
با توجه به این که دین خدا کامل است و در روز غدیر به کامل بودن خبر داده است لازم است بدانیم که کمال دین تنها به بیان احکام الهى نیست بلکه این دین به مبیّن و شارح معصوم و مجرى معصوم دارد که هم دین را به طور صحیح بیان کند و هم از تحریف و ایجاد بدعت در دین جلوگیرى نماید و هم آن را به طور صحیح و کامل اجراء نماید و این، تحقق پیدا نمىکند جز این که پیامبر مسئول این وظیفه مهم را مشخص نماید و از این رو در روایات، کمال دین را به ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) مىداند و این امر در روز عید غدیر خم تحقق پیدا کرده است.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: «یوم غدیر خم افضل اعیاد امتى و هو الیوم الذى امرنى الله تعالى ذکره فیه بنصب اخى على ابن ابیطالب (علیه السلام) علماً لامتى یهتدون به من بعدى و هو الیوم الذى اکمل الله فیه الدین و اتمّ على امتّى النعمة و رضى بهم الاسلام دیناً؛(14) روز غدیر خم از با فضیلتترین عیدهاى امت من است و آن روزى است که خداى سبحان به من امر کرد تا برادرم على را به عنوان نشانه امتم منصوب کنم تا آنها بعد از من به وسیله وى هدایت شوند و این روز همان است که دین در آن کامل شده و نعمت بر امتم تمام گردید. و اسلام به عنوان دین براى آنها پسندیده شده است.»
در حدیث دیگرى امام رضا(علیه السلام) فرمود: «و امرالامامة من تمام الدین(15)؛ تمام و کمال دین به امر امامت است.» سرّ آن همان است که گفته شد، امام هم این را تبیین مىکند و هم از تحریف آن جلوگیرى مىنماید و هم نمىگذارد در دین بدعت ایجاد شود و هم دین را درست اجرا مىکند.
خدا در روز عید غدیر نعمت خود را بر امت مسلمان به اتمام رساند و آئین اسلام به تکامل نهایى خود رسید. زیرا بدون تعیین جانشینى براى پیامبر و بدون روشن شدن وضع آینده مسلمانان این آئین به تکامل نهایى نمىرسد.
بر اساس این آیه دین نعمتى است که روابط انسان را با خلق و خالق و نظام هستى تنظیم مىکند و زمینه عبادت و عبودیت را براى او فراهم مىسازد و با انتخاب جانشین براى پیامبر این نعمت ویژه و مطلق الهى به مرحله پایانى خود مىرسد و با نصب على(علیه السلام) به عنوان جانشین، اسلام نیز به کمال لازم خود رسیده است.
اسلام را به عنوان دین نهایى براى شما پذیرفتم یعنى روز غدیر روزى بود که اسلام با تکمیل برنامههایش به عنوان آیین نهایى از طرف خداوند پذیرفته شده است و با توجه به این که در این روز على(علیه السلام) به عنوان جانشین پیامبر منصوب شد روشن مىشود که نعمت الهى بدون جهت یافتن با رهبرى الهى تمام و مرضىّ خدا نیست.
خداى سبحان در سوره نور که پیش از سوره مائده بر پیامبر نازل شده است فرمود: «وعدالله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنّهم فى الارض کمااستخلف الذین من قبلهم و لیمکنّن لهم دینهم الذى ارتضى لهم ولیبدّلنّهم من بعد خوفهم امناً(16)؛ خدا به آنهایى که ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند وعده داده است که آنها را خلیفه خدا در روى زمین قرار دهد، همان طور که پیشینیان آنان را چنین کرد و نیز وعده داد آئینى را که براى آن پسندیده است مستقر و مستحکم گرداند و بعد از ترس به آنها آرامش بخشد.»
بر اساس این آیه خداى متعال به مؤمنان و کسانى که عمل صالح انجام دهند وعده داده است که آئینى را که پسندیده است در روى زمین مستقر مىسازد و زمانى اسلام در زمین مستقر و ریشهدار شد که با ولایت توأم شده است.
اگر در این آیه به مؤمنان وعده داده است که سه ویژگى به افراد با ایمان اعطاء مىکند و آن خلافت در روى زمین و امنیت و آرامش براى پرستش پروردگار و استقرار دینى که مورد رضاى خدا مىباشد با وعدهها در روز عید غدیر با نصب على (علیه السلام) و با نزول آیه اکمال دین جامه عمل پوشیده است زیرا در این روز نمونه کامل فرد با ایمان و عمل صالح یعنى على ابن ابیطالب (علیه السلام) به جانشینى پیامبر مبعوث شده است.
با توجه به مجموع مطالبى که در رابطه با آیه اکمال دین مطرح شده روشن مىشود که امامت و ولایت از ارکانى است که با تحقق آن، هم کفار مأیوس مىشوند و هم دین کامل مىگردد و هم نعمت خدا به پایان مىرسد و هم دین اسلام به عنوان دین پسندیده مرضىّ خدا قرار مىگیرد. بنابراین پذیرش امامت و ولایت به عنوان امرى اعتقادى از اهمیت فوق العادهاى برخوردار است که همگان باید آن را بپذیرند و به آن ایمان پیدا کنند.
پىنوشتها:
1. سوره آل عمران، آیه 144.
2. سوره مائده، آیه 3.
3. سوره لقمان، آیه 17.
4. سوره بقره، آیه 111.
5. سوره توبه، آیه 32.
6. سوره رعد، آیه 11.
7. سوره فاطر، آیه 28.
8. تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 587.
9. نهج البلاغه، خطبه 216.
10. اصول کافى، ج 2، ص 18.
11. سوره آل عمران، آیه 19.
12. همان، آیه 85.
13. نهج البلاغه، خطبه 86.
14. تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 589.
15. همان.
16. سوره نور، آیه 55.